مدیریت زمان یا مدیریت درد؟

چیزی به اسم مدیریت زمان نداریم هر چه که داریم مدیریت درد است.

امروز روز دومی است که اینجا می‌نویسم چیزی برای گفتن و حرفی برای زدن ندارم اما شاید هم داشته باشم.

امروز داشتم کتاب ذهن حواس جمع را که علی بندری عزیز در بی پلاس شرح داده بود گوش می‌دادم در مورد اینکه چرا ما مدام در شبکه‌های اجتماعی چرخ می‌زنیم چرا مدام وقت خودمان را در شبکه‌های اجتماعی تلف می‌کنیم.

مدیریت زمان در واقع همان مدیریت درد است ما وقتی در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخیم در واقع این ناشی از دردی است که در وجود خودمان داریم و ناخودآگاه می‌خواهیم خودمان را جوری سرگرم کنیم و این مشکل به هیچ وجه با مدیریت زمان حل نمی‌شود و نخواهد شد.

باید مشکل را از ریشه حل کنیم البته شاید حل کردن واژه درستی نباشد باید ابتدا مشکل را ریشه‌یابی کنیم این‌که بدانیم مشکل ما از کدام آبشخور آب می‌نوشد قدم‌های ابتدایی را در حل مشکل برداشته‌ایم.

سپس می‌توانیم بنشینیم و فکر کنیم که چگونه باید این مشکل را حل کنیم یا بهتر است بگویم چگونه با این مشکل کنار بیاییم.

مدیریت درد واقعا واژه مناسبی است. دیگر نمی‌دانم چه بنویسم اشکالی ندارد همینجوری پیش می‌رویم خب امروز روز خوبی است برای من چرا؟ چون پدر و مادرم به خانه ما آمده‌اند.

از دیدن آن‌ها بسیار خوشحالم. در هیچ یک از لحظات زندگی‌ام به اندازه امروز که سی ساله هستم از بودن در کنار آن‌ها لذت نمی‌برم. نمی‌دانم دلیل آن چیست شاید بیشتر از قبل قدر زندگی را می‌دانم شاید بیشتر از قبل احساس می‌کنم به سمت پیری می‌روم نمی‌دانم دلیل آن واقعا چیست.

به هر حال آن‌ها را بسیار دوست دارم و تحمل دیدن پیر شدن آن‌ها را ندارم هر چه قدر به سن من اضافه می‌شود بیشتر احساس می‌کنم باید دستاورد داشته باشم. واقعا دیگر نمی‌دانم چی بنویسم.

این روزها به بیشترین چیزی که نیاز دارم تمرکز است احساس می‌کنم ذهنم بسیار آشفته و نابسامان است و توان مدیریت کارهایم را از دست داده‌ام احساس می‌کنم تشنه غرق شدن و تمرکز کردن در یک موضوع هستم اما نمی‌توانم روی چیزی تمرکز کنم و مدام از این شاخه به شاخه بعدی نقل مکان می‌کنم.

می‌خواهم کتاب بخوانم کتابی را شروع می‌کنم و به اواسط آن نرسیده به سراغ کتاب دیگری می‌روم و دوباره همین داستان تکراری. الان که دارم اینجا می‌نویسم چند کتاب در دست مطالعه دارم که دوست دارم همه آن‌ها را زودتر بخوانم اما از طرفی فرصت لازم را پیدا نمی‌کنم.

کتاب فقر احمق می‌کند کتاب ذهن حواس جمع کتاب کار عمیق کتاب‌هایی در حوزه اقتصاد و سرمایه‌گذاری که بیش از هر چیزی شیفته مطالعه آن‌ها هستم کتاب اقتصاد به زبان ساده کتاب سرمایه‌گذاری رفتاری کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند کتاب ثروت انقلابی کتاب‌هایی در حوزه ترید و معامله‌گری که بیشتر جنبه روانشناسی ترید و مدیریت سرمایه در آن‌ها مهم‌تر و برجسته‌تر است و من مشتاق مطالعه آن‌ها هم هستم بالاخره ۵۰۰ کلمه تمام شد.

فردا در مورد بهترین راه یافتن علاقه خواهم نوشت.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *